دو شنبه 16 بهمن 1391 |
گر چه ما خوابیده اندر سایه ایم
در رفاقت تا قیامت پایه ایم
با رفیقان از ازل دست رفاقت داده ایم
در مرام ما نکن شک گرچه دور افتاده ایم
...........................................................
هر لحظه دوریت برایم یک دنیا دلتنگی است
و چقدر صبور است دل من
چرا که به اندازه ی تمام لحظه های دوست داشتنت
از تو دورم!
.............................................................
یک , همیشه یک است
شاید در تمام عمرش بیشتر از یک نباشد
اما بعضی وقتا میتواند خیلی باشد
مثل یک عمر
یک آشنایی
یک خاطره
یا
یک دوست مثل تو
.............................................................
از جداییمان برای هر کس که گفتم حق را به من داد
اما.....
اینها نمیدانند من حق را نمیخواهم
حق که برای من تو نمیشود
.................................................................
این روزها خودم را مشغول میکنم
تا فراموش کنم فراموش شدنم را
...................................................................
دم اونایی گرم که توی قحطی محبت
ته قلبشون
مثل ته نگاهشون
بوی محبت میده!
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : مامان شایان
|